ستاره...
رفتم از شهر خدا ستاره چيدم واسه تو،تو ستارمو سوزوندي آخرش گفتي برو.
آي دلت بسوزه ميرم تو اسير دلتي،
كاش ميدونستي عزيزم اون ستاره خودتي.
تو سوزوندي خودتو با خودت منم سوزوندي.
كاشكي دل نداشتي و جاش...
توي قلب من ميموندي...
فدای تو عشقم (احسان)
رفتم از شهر خدا ستاره چيدم واسه تو،تو ستارمو سوزوندي آخرش گفتي برو.
آي دلت بسوزه ميرم تو اسير دلتي،
كاش ميدونستي عزيزم اون ستاره خودتي.
تو سوزوندي خودتو با خودت منم سوزوندي.
كاشكي دل نداشتي و جاش...
توي قلب من ميموندي...
برای خریدن عشق هرکس هرچی داشت آورد....
دیوانه هیچ نداشت و گریست.....
گمان کردند چون ندارد می گرید....
اما هیچکس ندانست که قیمت عشق اشک است و قیمت اشک عشق!!!!!!
باتمام وجود گناه کردم
اما او نه نعمتش را از من گرفت
و نه گناهانم را فاش کرد
حال اگر اطاعتش کنم چه خواهد کرد......
شک ندارم خداوند مرا سر راهت قرار داد
تا عاشقت باشم از بین دیگران
مرا انتخاب کرد چون می دانست
به بهترین شکل دوستت خواهم داشت!!!!!
میتوانستم ناله کنم...خنديدم
ميتوانستم شکايت کنم...قدردانی کردم
ميتوانستم فرياد بزنم...سکوت کردم
ميتوانستم نفرين کنم...دعا کردم
ميتوانستم ويران کنم...ساختم
ميتوانستم تحقير کنم...خود را شکستم
ميتوانستم برانمت...بدرقه ات کردم
يادم باشد..حرفی نزنم که به کسی بربخورد
نگاهی نکنم که دل کسی بلرزد
راهی نروم که بيراه باشد
خطی ننويسم که
آزار دهد کسی را
يادم باشد که روزگار خوش است...همه چيز بر وفق مراد....
خب
تنها دل ما
دل نيست
پسرک آدمکی برفی می سازد تنها یک دقیقه نگاهش می کند.
ولی اوج لذت بازیش لحظه ای است : که آنرا خراب می کند
واینگونه اولین درسها را می آموزد تا روزی مثل آدم بزرگ ها شود!!!
سالها پیش مورچه ای رو مسخره میکردم که عاشق تفاله ی
چایی بود خودمو یادم رفته بود که عاشق آشغالی بودم که فکر
میکردم آدمه......
هنوز که هنوزه / دلم از این میسوزه / اونی که دنیای من بود /
همه ی رویای من بود / رفت و برگشت و نگام کرد / زیر لب
اسمی صدام کرد / دل من لرزید و لرزید / اون به گریه هام می
خندید / همه گفتن اون غریبه / خنده هاش همه فریبه / ولی من
گفتم صدام کرد / وقت رفتن یه نگام کرد / اونا خندیدن به حرفام /
عشقی که نبود تو دستام / حالا فهمیدم غریبه / همه ی حرفاش
فریبه / زیر لب می گفت دیوونه /
هیشکی با تو نمیمونه.......
شبهای بلند و بی عبادت چه کنم ؟؟؟
طبعم به گناه کرده عادت چه کنم؟؟؟
گویند کریمی است که گناه می بخشد
گیرم که او ببخشد من از خجالت چه
کنم!!!!!
میدونم دلت گرفته : من برات سنگ صبورم مثل تو از همه دورم
واسه من
زندگی سرده نکنه تو هم
غریبی....
کاش میشد اشکاتو پاک کرد بمیرم تو هم بریدی؟
چه تبسم قشنگی!!
وقتی به غم ها بخندی....
آخه ارزشی نداره دل به این دنیاببندی....
نازنینم دنیا همینه.....
اون که خوب بود بدترینه...!!!!
از پایان گرفتن غم هایت نا امید شده ای....
به خاطر بیاور زیباترین صبحی که تا به حال تجربه کرده ای....
مدیون صبرت در برابر سیاهترین شبی هست
که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمی دید!!!!!
انگار که تو در کنارم نیستی...
شب یا روز کدامیک بهتر است...؟؟؟
چه بگویم؟؟؟؟؟
میدانم که هر دو بی ارزشند آنگاه که تو در کنارم نیستی...!!!!!
خدایا وقتی ازم گرفتی و بهم بخشیدی فهمیدم معادله زندگی نه غصه
خوردن واسه نداشته هاست نه
نه شاد بودن واسه داشته ها !!!!!!!